اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

گر با من دُردخواره داری سرِ می

قارون شوی امشب چو من از گوهر می

دل یک تنه و لشکر غم بیعدد است

لابد مددی بیابد از ساغر می