عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲

خال مشکین بر آفتاب مزن

شیوه‌ای دیگرم بر آب مزن

گر به آتش نمی‌زنی آبی

آتشم در دل خراب مزن

۳

صد گره هست از تو بر کارم

گرهی نو ز مشک ناب مزن

برد زنجیر زلف تو دل من

قفل بر لؤلؤ خوشاب مزن

فتنه را بیش ازین مکن بیدار

راهم از چشم نیم خواب مزن

۶

شب تاریک ره زنند نه روز

راه را روز و آفتاب مزن

دل عطار مرغ دانهٔ توست

مرغ خود را به ناصواب مزن