شبگیر و تنها میروی ای شمع دلها تا کجا
دانم بر ما میروی اینک تو با ما تا کجا
دیبای رخ پرداخته، زلفین مشکین آخته
بر تبت و چین تاخته، زان مشک و دیبا تا کجا
با ماه عنابی شفق، یا خط کافوری ورق
عارض چو گل غرق عرق، ای سر و بالا تا کجا
ناهید طوق غبغبت، مه در نقاب عقربت
هردم به خط گویان لبت، اهلا و سهلا تا کجا
عنبر بود صاحب خبر، صهبا فضول پرده در
تو طوق عنبر بر قمر با جام صهبا تا کجا
در عقد زلف کافرت، پنهان رخ دینپرورت
دین کرده عاجز بر درت، کفر آشکارا تا کجا
بر چرخ چونی تا زمان، چرخ از عقب مه در عنان
جان بر اثر هیهیزنان، کای جان جانها تا کجا
چهرت بهشت جان بود، مهرت به جان ارزان بود
جانی و جان پنهان بود، ای جان پیدا تا کجا
گل با کله شه رخ زنی، تا بر اثیرت افکنی
لعب آوری جولان کنی، چابکسوارا تا کجا