اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

گره مشک، بر سمن چه زنی؟

لشگر زنگ، بر ختن چه زنی؟

چون ز لعل تو، بوسه‌ای طلبم

بر شکر لؤلؤ عدن چه زنی؟

صد گریبان دریده است از تو

چاک، بر طرف پیرهن چه زنی؟

چون تو گوئی، که جان نفس نزنم

من چه گویم، که بوسه تن چه زنی؟

بر لب اوست خط اجره‌ی تو

دست بر زلف پرشکن چه زنی؟

عاشقی ای اثیر و یارت اوست

همه دانند لا و لن چه زنی؟