اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

باز دل را تازه شد درد کهن با یار نو

بوالعجب شکلی‌ست این درد کهن دلدار نو

گنبد نیلوفری ما را به تو خاری نهاد

ای گل دل‌ها فدای ضربت این خار نو

کار نو در پیش می‌باید گرفتن بعد از این

باز نو گردی بتا باید گرفتن کار نو

گرچه دل بس نازنین و ناز تو بس دلکش‌ست

دیر باید تا برآید دل به طبع بار نو

از تجمل‌ها همین دل کهنه داری ای اثیر

کم ز تو قیر مطّر آبی در این بازار نو