تن بیغم تو جان نمیخواهد
جان بیرخ تو جهان نمیخواهد
کو، کور دلی که بر دل از عشقت
مانند سگ استخوان نمیخواهد
گفتم بکن اینقدر، که جان از تو
جز یک دو نفس امان نمیخواهد
با دیده چگونهای که جز نقشی
از کیسهی تو زیان نمیخواهد
گفتم بکنم چنین، چه میخواهی
همچین چو دلت چنان نمیخواهد
جان میدهدت به یک نظر چندین
بندیش که رایگان نمیخواهد
سهل است اثیر چون مراعاتی
از تو به سر زبان نمیخواهد