اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

روی تو، ممالک جهان ارزد

وصل تو، حیات جاودان ارزد

زان لعل که صد هزار دل دارد

یک بوسه بصد هزار جان ارزد

نام چو منی همی بری خه خه

این نام بدین لب و دهان ارزد

جان، بندگی تو را کمر در بست

انصاف بده که رایگان ارزد

چشم افکندم بدان گل عارض

تا خود به هزار بوستان ارزد

دل گفت اثیر اگر بصر داری

نیکو بنگر که بیش از آن ارزد