کار ستمت به جان رسیدهاست
این کارد به استخوان رسیدهاست
آهی که جهان به هم برآرد
از دل به سر زبان رسیدهاست
در وعده تو نمیرسم من
دریاب که وقت آن رسیدهاست
بر چهره ببین قطار اشکم
از بهر تو کاروان رسیدهاست
خون آلودهست آهم آری
یا تیر تو برنشان رسیدهاست
ناگفته دل اثیر یارب
شعله ب در دهان رسیدهاست