چه خرمیست که امروز نیست زنگان را
چه فرخیست کزو بهره نیست کیهان را
بهار و کام طرب تازه می کند دل را
ضیاء انس و فرح زقّه میدهد جان را
به دشتِ جلوهگری عرضه داد بار دگر
سپهر کوش گرفته مزاج نیسان را
چو کودکان به دبستان آخشیج آورد
صبا مشاطهٔ خوشقامتان بستان را
خجسته مقدم قاضی القضات رکن الدین
به سان خلد بیاراست خاک زنگان را