قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵

تا همبر من نشسته‌ای خاموشم

چون یاد آرم فراق تو بخروشم

از من نرهی که هست چندان هوشم

کان را که به دل خرم به جان نفروشم