قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

دیدم صنمی ز نور باری، نَه ز گل

دیدم پسری به روی، محراب چگل

زوبین به دو رو فکنده آن مهر گسل

از دیده به جان بر زند از دست به دل