قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

تافتنه دلم بر آن لب میگونست

صبرم کم و عشق هر زمان افزونست

گویند برون فتاد رازت چونست

چون راز درون بود که دل بیرونست