قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴

ای آفتاب شاهان شاهی و بی قرینی

پاک از همه بلائی چون گیتی آفرینی

با راستی رفیقی با مردمی قرینی

رایند جمله شاهان تو رای آفرینی

گرچه مه زمانی ورچه شه زمینی

از همت بلندی بر چرخ هفتمینی

از بخردان خیاری وز راستان گزینی

از بهر این ز یزدان جز راستی نه بینی

هم نور تاج و تختی هم فر اسب و زینی

هم شاه بی خلافی هم میر راستینی

بر خاتم سخاوت ماننده نگینی

با زائران بصلحی با خواسته بکینی