قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۹

بوستان زرد شد ز باد خزان

تا هوا سرد شد ز باد بزان

گشت رنگ رزان چو رنگ زریر

ناگذشته بدست رنگ رزان

میغ زی دست شه نهاده ز کوه

همچو کوره سرای خشت پزان؟

شهریار جهان نشسته بناز

دل ربوده بجود ازین و ازان

دشت کرده ملا ز خون عدو

جام کرده ملا ز خون رزان

شاد و بی غم زیاد و دائم باد

کژدم غم دل عدوش گزان