قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴

شهریارا خرمی کن کاول شهریور است

با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است

جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است

نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است

این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری

بر صدف چندان فتد قیمت که او را گوهر است