آن عارض چون دو هفته ماهش بین
و آن طره گوشه کلاهش بین
رویش به پناه زلف ار دیدی
جان و دل خلق در پناهش بین
در زیر رخ چو آفتاب او
آن غبغب چون دو هفته ماهش بین
از نور و ضیاء عارض خوبش
رخشان چو ستاره خاک راهش بین
از بهر سپید کردن روزم
خال و خط و نرگس سیاهش بین
از مشک بمه برش رسن یابی
از سیم در آفتاب چاهش بین
لبهاش چو مهره سلیمان دان
گرد دو رخ از پری سپاهش بین
در حسن و جمال پایهایش دان
در غنج و دلال دستهاهش بین
گر ماه ندیده که می نوشد
در بزم شراب پادشاهش بین