مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

گل صبحدم از باد برآشفت و بریخت

با باد صبا حکایتی گفت و بریخت

بد عهدی عمر بین که گل در ده روز

سر بر زد و غنچه کرد و بشکفت و بریخت