هات المدام فنار السکر قد سکنت
والروح من طرفک الغناج قد فتنت
بیاور ای دل من تنگ گشته چون دهنت
از آن میی که چو عیش من است و چون سخنت
ما ذا علیک ادام الله لیلتنا
لو ان سرت بعد ما حزنت
مریز خون من ای شوخ تا نگیرد سخت
شه زمانه قزل ارسلان به خون منت