مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۷

شمس یکدست که از دست من و زخم بدم

هر شبی تا به سحر روی به خون می‌شوید

رقعه را دیدم و دانست و یقین گشت مرا

که رخ از اشک به خون مژه چون می‌شوید؟

گر نجس بود سخن‌هاش در آن رقعه رواست

که بدان دست نوشتست که کون می‌شوید