زین بیش دل دزدی مکن کز دل جهان پرداختی
جان بخش ما را کز دو لب صد کیسه جان پرداختی
از غمره جانها بسته ای وز غم جگرها خسته ای
با ما کنون پیوسته ای کز ما جهان پرداختی
گفتم نپردازی بدان کاری ز غم کارم به جان
ای فتنه آخر زمان آخر بدان پرداختی
راندی به زلف سرنگون دوش از دل مه جوی خون
در خون مه رفتی کنون کز عاشقان پرداختی
رو بر مجیر از روی کین کم کن ز بهر دل کمین
اکنون که از دل هم زمین هم آسمان پرداختی