مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

جانا خبر وصل تو زی ما که رساند؟

یا قصه ما سوی تو تنها که رساند؟

توتوست چو دفتر غم ما از هوس آنک

زینجا به تو طومار غم ما که رساند؟

اینجا که منم طمع وصال تو محال است

وآنجا که تویی حال من آنجا که رساند؟

دورست بخارا نرسد پیش تو اما

سوزنده بخاری به بخارا که رساند؟

جان رفت و زبان را سخن اینست که یارب

زی ما دم جان‌بخش مسیحا که رساند؟

هر مرغ که بد در ره عشق تو پر افگند

اکنون به تو نامه که دهد یا که رساند؟

امروز مجیر است ز غم با نفس سرد

تا خود نفس سرد به فردا که رساند؟