جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها » شمارهٔ ۹

کرده‌ست مرا بی سر و بی سامان بخت

یارب که مباد هیچکس ویران بخت

من زار همی گریم و خوش می‌گویم

ای همنفسان دریغ آن سلطان بخت