جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۷

انصاف ندارد این بت دلبر من

جان رفت و دلم برد و ندارد سر من

گر برگذرم بر سر کویش گوید

ای بی سر و پا برو میا بر در من