جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۹

جانا چه شد که بنده نوازی نمی کنی

ترک جفا و قلب گدازی نمی کنی

ای دل حقیقتیست مرا عشق آن نگار

ای تیره بخت ترک مجازی نمی کنی

رو گوشه ای بگیر که اندر هوای عشق

گنجشگکی ضعیفی و بازی نمی کنی

مسکین دلم تو جامه جان را به خون دل

شب نیست کز دو دیده نمازی نمی کنی

بر تخت بخت عشق چو محمود غالبست

با ما بگو که از چه ایازی نمی کنی