دلبرا با من جفا تا کی کنی
بگذرد کار جهان تا هی کنی
گر بخوانی دفتر غمهای من
نامهٔ جور و جفا را طی کنی
ای دل سرگشته بر باد هواست
هرچه از راه وفا با وی کنی
گر بود عیشم به خوبی چون بهار
از بلاجویی بهارم دی کنی
من چو نِیْ مینالم و تو چشم و گوش
سوی عود و چنگ و نای و نی کنی
چون میسّر نیست امکان وصال
آخر ای دل چندَش اندر پی کنی
تا به کی از غمزههای نیم مست
خون ما ریزی و میل مِیْ کنی