دل من به دست آر اگر می توانی
که جز لطف تو کس ندارم تو دانی
ز درد غم عشق بس ناتوانم
به فریاد من رس اگر می توانی
نسیم صبا از من ناتوان [تو]
به گوش نگارم پیامی رسانی
بگویش ز من بیوفایی مکن
چه بد عهد یاری چه نامهربانی
جهان بنده ای شد ز درگاه تو
اگر جان ببخشی اگر دلستانی