جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۰

چرا بی جرم با ما جنگ داری

همه سوی جفا آهنگ داری

نگویی کز چه رو ای دوست جانا

چو گل یک هفته بو و رنگ داری

۳

دل ما با دهان تست از آن روی

دهانی چون دل ما تنگ داری

مرا نام لبت کام زبانست

تو نامم بشنوی زان ننگ داری

چو چشمت در جهانداری نگارا

هزاران شیوه و نیرنگ داری

۶

دلا در چنگ غم چون نی همی نال

که باد از وصل او در چنگ داری

به چشم دل نمی بینی جهان را

که بر آیینه دل زنگ داری