جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۹

بگو تا کی دلم را تنگ داری

جهانی را تو با نیرنگ داری

نداری رحمتی بر حال زارم

دلی بس سخت همچون سنگ داری

۳

مرا صلحست با روی تو جانا

چرا دایم تو با ما جنگ داری

نگارینا چرا در عشق بازی

ز نام عاشقانت ننگ داری

به جان ورزم وفایت را ولی تو

همیشه بر جفا آهنگ داری

۶

اثر در آهت ای دل نیست باری

که بر آئینه ی جان زنگ داری

به گل گفتم ز روی خوب یارم

به خوش بویی تو بوی و رنگ داری

بگفت ای بلبل مست جهانگیر

که در عشق رخش آهنگ داری

مرا خار جفا بر جای جانست

تویی کان گلستان در چنگ داری