جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۵

تا که مهر مهرم از درج وفا برداشتی

بی خطایی از چه رو راه خطا برداشتی

ای بت سیمین بر نامهربان سنگ دل

شرم بادت بی گناهی دل ز ما برداشتی

نارسیده از گلستان رخت بویی به ما

از چه معنی خنجر خار جفا برداشتی

ای دل آشفته ی شیدای سرگردان بگو

کز میان مهربانان خود که را برداشتی

آنکه از جان و جهانت در طلب سرگشته بود

چون تو را گشتست از او خاطر چرا برداشتی