چون جهانی را تویی روح و روان
رحمتی کن بر دل این ناتوان
سروِ جانی در سرابستان دل
سر مکش یکبارگی از دوستان
چون قد رعنایت ای زیبا نگار
من ندیدم سروی اندر بوستان
سر به پایت مینهم چون آب و تو
سرکشی از ما چرا سرو روان
از چه رو ای نور چشمم در فراق
کردهای خون دل از چشمم روان
ما همه روزی ز روی اعتقاد
بنده مهر تو میگردم ز جان
دلبرا امروز ما را خوش بدار
کاعتمادی نیست بر کار جهان