چون جهانی را تویی روح و روان
رحمتی کن بر دل این ناتوان
سرو جانی در سرابستان دل
سر مکش یکبارگی از دوستان
۳
چون قد رعنایت ای زیبا نگار
من ندیدم سروی اندر بوستان
سر به پایت می نهم چون آب و تو
سرکشی از ما چرا سرو روان
از چه رو ای نور چشمم در فراق
کرده ای خون دل از چشمم روان
۶
ما همه روزی ز روی اعتقاد
بنده مهر تو می گردم ز جان
دلبرا امروز ما را خوش بدار
کاعتمادی نیست بر کار جهان