جز درگه تو راه به جایی نمیبریم
بر درد خویش ره به دوایی نمیبریم
هرچند جان دهیم به کوی تو از وفا
یک لحظه نیست کز تو جفایی نمیبریم
گفتم گدای تو گشتم غمم بخور
گفتا برو صداع گدایی نمیبریم
گفتم چه کردهام بجز از مهر و دوستی
زین بیش دوست ره به خطایی نمیبریم
بالای تو بلای دل ماست بر دلم
نگذشت یک نفس که بلایی نمیبریم
گویی برو ز کوی من آخر کجا روم
از کوی تو که راه به جایی نمیبریم
بیمارم از دو چشم تو و جز به لعل تو
ره در جهان دگر به شفایی نمیبریم