جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۶

یاد باد آنکه عزیزان همه با هم بودیم

همه دم با غم و شادی همه همدم بودیم

نیش زنبورصفت بر دل هرکس نزدیم

به وفا عهد سپر کرده و محکم بودیم

به زکات و صدقات و به بناهای بزرگ

شکر معبود که مشهور به عالم بودیم

سالها در چمن ذوق به بستان طرب

همچو گل خنده زنان خوش دل و خرّم بودیم

با همه خلق جهان خلق و تواضع کردیم

چون صبا با همه کس یکدل و محرم بودیم

تا که خورشیدصفت بر همه کس تافته ایم

در سر مهر جهان دافع شبنم بودیم