ای دل ما را به دردت حال خوش
کردهای کار مرا پامال خوش
حال من زارست در هجران تو
کی تو پرسیدی مرا احوال خوش
وعدهٔ وصلم دهی امّا چه سود
میکنی در وعدهام اهمال خوش
چون الف بودم قدی در وصل تو
کردهای پشت دلم چون دال خوش
نعرههای شوق بر گل میزنم
بلبل بستان نباشد لال خوش
عاقلان در بند نام و ننگ خویش
فارغ از هر دو جهان ابدال خوش
گرچه احوال جهان آشفته گشت
بو که از لطفم بود آمال خوش