کس ندیدست سرو در رفتار
نشنیدیم ماه در گفتار
هیچکس رنگ و بو نشان ندهد
همچو زلف تو مشک در تاتار
گرچه بوی بهار خوش باشد
نیست هرگز چو بوی صحبت یار
تو به خوابی و فارغ از حالم
چشم جانم چو بخت تو بیدار
ای عزیز دلم بگو ز چه روی
گشتی از عاشقان چنین بیزار
از وصالت گلی نمی چینم
تا به کی داریم به خار فگار
آنچنان از زمانه در رنجم
که خوشا پار و مرحبا پیرار
هیچ دانی دلم چه می خواهد
در چنین موسمی به فصل بهار
لب کشت و کنار جو دو سه روز
در چمن دست ما و دست نگار
بانگ رود و سرود و نغمه چنگ
ناله بلبلان خوش گفتار
همه کس را درین جهان باشد
آرزوی دل این چنین بسیار