ای بر دلم از فراق صد بار
ناگشته به وصل شاد یک بار
در بارگه وصال خویشم
از لطف نمی دهد دمی بار
بار غم تو مرا نه بس بود
کز هجر نهاده ای به سر بار
شب تیره و بار شیشه خر لنگ
ترسم نرود به منزل این بار
بلبل ز هوای بوستان سوخت
و این خار نمی دهد گلی بار
باران سعادت الهی
از ابر عطات بر جهان بار
امید به کس ندارم الّا
بر رحمت و لطف ایزد بار