جان من شکسته دل از غم تو به جان رسید
وز غم عشقت ای صنم کارد به استخوان رسید
دل ز غمت شکسته شد جان به هوات بسته شد
ای دل و جان ز دست تو جان به لب جهان رسید
۳
جان برسد به لب مرا تا برسم به وصل تو
چون کنم ای نگار من در تو نمی توان رسید
صبر بدی مرا سپر در غم روی تو ولی
جست ز شست تو روان بر دل ناتوان رسید
ناله ی بی شمار من در تو اثر نمی کند
گرچه ز جور عشق صد ناله بر آسمان رسید
۶
غمزه تو چو ابروان راست چو شد به سوی من
سینه سپر کنم روان تیر چو از کمان رسید
از سر خوان حسن تو بهره گرفته هرکسی
قسمت من ز عشق تو درد دل و فغان رسید