عشق رویت عقل ما تاراج کرد
نیر چشمت قلب ما آماج کرد
رقعهای فرموده بودی جان من
تارک سر را به جای تاج کرد
زاهد ار از لعل جان فرسای تو
التماس بوسهای از باج کرد
لشکر هجرت به ملک جان رسید
شحنهٔ وصل تو را اخراج کرد
ترک چشمت چون به یغما دست برد
در جهان جان جهان تاراج کرد