دلم هجر تو یارا برنتابد
فراقت سنگ خارا برنتابد
مکن بر وعدهام زین بیش دلشاد
کزین پس دل مدارا برنتابد
مزن زین بیش بر دل تیغ هجرم
که از دستت نگارا برنتابد
به جان آمد دلم از جور زین بیش
ستم از تو خدا را برنتابد
تو جوری میکنی بر من ز حد بیش
دلم زین بیش یارا برنتابد
نهان میکن دلا اسرار عشقش
که رازش آشکارا برنتابد