کس به عالم همچو من بی کس مباد
همچو حلقه بر در هرکس مباد
تا ز هر دستی نیابد سرزنش
کار کس در دست هر ناکس مباد
کنج فقر و گنج ایمان ده مرا
گفت و گوی و خیر و شر با کس مباد
بحر ممکن نیست بی خس در جهان
بحر خاطرهای ما را خس مباد
در رخت حیران شده چشمم به سر
دیده ی جان را ز رویت بس مباد