ای همچو عید روی تو عیدت خجسته باد
خصمت به بند شدّت ایام بسته باد
سلطان خاطرت به سر تخت مقبلی
با دولت و نشاط همیشه نشسته باد
بادا تنت درست و دلت خوش ز روزگار
چون زلف دلبران دل خصمت شکسته باد
از تیر حادثات یمین و یسار دهر
دایم درون خاطر بدخواه خسته باد
در بوستان دولت تو ز آب زندگی
سرو قدت به جوی مراد تو رسته باد
از چشمهٔ حیات سکندر نیافت بهر
چون خضر دست و روی تو زآن آب شسته باد
ورد کسی که نیست دعای تو صبح و شام
امّید زندگی ز جهانش گسسته باد