دلا چه چاره که یارم ز دست خواهد رفت
قدی چو سرو و چنارم ز دست خواهد رفت
بسی به پای هوس گشتم و ندیده رخش
یقین شدم که نگارم ز دست خواهد رفت
بدون گل ز سرابوستان جان باری
بتر که بلبل زارم ز دست خواهد رفت
تو شاه بازی و صیدت به خیل می افتد
من ضعیف نگارم ز دست خواهد رفت
چوپای حسرتم ای دل به خاک غربت ماند
فغان که یار و دیارم ز دست خواهد رفت
اگر به کلبه ی احزان ما دهد تشریف
یقین که جان به نثارم ز دست خواهد رفت
تو کارساز جهانی بساز کار مرا
به لطف خویش که کارم ز دست خواهد رفت