سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶

نمی‌دانم کسی در کوی او دارد گذر یا نه

اگر دارد گذر از حال دل دارد خبر یا نه

اثر در سنگ خارا دارد افغانم نمی‌دانم

که او را دل بود از سنگ خارا سخت‌تر یا نه

به کویش جرأت فریادم ار باشد ز بیدادش

رسد یارب به فریاد من آن بیدادگر یا نه

نهالی را کز آب دیده عمری پرورش دادم

ندانم بر مرادم عاقبت بخشد ثمر یا نه

پس از عمری که اذن یک نگه دارم نمی‌دانم

که گردد مانع نظاره آب چشم تر یا نه

نمی‌پرسی (سحاب) آمد به کویت یا نه ور آمد

تواند دیدت از بیم رقیبان یک نظر یا نه