عمریست کز جگر، مژه خوناب میخورد
این ریشه را ببین ز کجا آب میخورد
چشم تو را به دامن ابرو هرآنکه دید
گفتا که مست، باده به محراب میخورد
خال سیه به کنج لب شکرین تست
یا هندویی که شیره عناب میخورد
دل در شکنج زلف تو چون طفل بندباز
گاهی رود به حلقه و گه تاب میخورد
ریزد عرق هرآنچه ز پیشانی فقیر
سرمایهدار جای می ناب میخورد
غافل مشو که داس دهاقین خونجگر
روزی رسد که بر سر ارباب میخورد
دارم عجب که با همه امتحان هنوز
ملت فریب «لیدِر» و احزاب میخورد
با مشت فرخی شکند گرچه پشت خصم
اما همیشه سیلی از احباب میخورد