حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۳۰ - فی البدیهه

آمد به در مسجد آدینه نگاری

یاقوت لبی، سنگدلی، سیم عذاری

شوخی شکری شیوه گری شهره ی شهری

سروی سمنی گل بدنی تازه بهاری

شکر سخنی، نوش لبی، پسته دهانی

شمشاد قدی، به زنخی، لاله عذاری

بر رهگذرش عاشق و دل خسته نشستم

تا باز کند بر من دل خسته گذاری

باز آمد و بگذشت و من خسته نشسته

بر رهگذرش در هوس بوس و کناری

گفتم نظری کن که ز مهر تو نهادم

بر پشت دل از آرزوی روی تو باری

گفتار برو ای حیدر بیدل که چه باشد

گر بارکشی در شب و روز از غم یاری