اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۳

ز شرم آینه رویی در آتشم که مپرس

ز دل ندادن خویی در آتشم که مپرس

سپند گریه خویشم در آرزوی کسی

چو لاله بر لب جویی در آتشم که مپرس

ز تاب سوختنم شعله رنگ می بازد

ز خوی عربده جویی در آتشم مپرس