اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۷

سرگشتگی نشستنم از یاد برده است

بیهوده گردیم گرو از یاد برده است

در بیضه شکسته محبت دل مرا

از آشیان به خدمت صیاد برده است