اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۳

خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو باشم

چو بوی گل همه پرواز جستجوی تو باشم

حدیث ناله چه پرسی سراغ گریه چه گیری

در آرزوی تو باشم در آرزوی تو باشم

به گلشنم چه تماشا به گلخنم چه تمنا

اسیر روی تو گردم شهید خوی تو باشم

ز شرم حسن به جوش آمده است خون محبت

گهر فروش دو عالم ز آبروی تو باشم

چه می کنم چمن گل چه می کنم خط سنبل

فدای روی تو گردم اسیر موی تو باشم