سرگرم داغ دل نکند آرزوی گل
عاشق گل نظاره نچیند ز روی گل
گر صبحدم به سیر گلستان گذر کنی
چون بوی گل به یاد رود رنگ و بوی گل
زان طره گر مشام صبا مشکبو شود
گردد دماغ نافه پریشان ز بوی گل
تا گشته عارضش ز می آتشفشان اسیر
خون گشته رنگ در دل پر آرزوی گل