اشک بلبل نمک چش خویش
خنده گل خزانه بویش
چشم بلبل کجا و سرمه کجا
نرسد سگ به گرد آهویش
زور بازوی امتیاز رسا
چه کمانها کشیده ابرویش
با خزان و بهار یکرنگیم
گل شدیم از نظاره رویش
همتی از اسیر می خواهم
که شوم خاک بر سر کویش