در گلستان جگر داغ تو بس گل میکند
آه من چون شمع از سوز نفس گل میکند
نشکفد از سیر گلشن غنچه دلهای تنگ
نخل امید اسیران در قفس گل میکند
گر به یاد روی آتشناک او بارم سرشک
از نم اشکم در آتش خار و خس گل میکند
در جگر گلهای زخم تازه از غیرت شکفت
اول آن نخلی که باشد پیشرس گل میکند
گر سحاب از چشم تر خیزد ز فیض عشق اسیر
بحر را در شاخسار موج خس گل میکند